خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غنچه
/qonče/
معنی
گلی که هنوز شکفته و باز نشده؛ گل ناشکفته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شکوفه، غنجه، نوگل
دیکشنری
bloom
-
جستوجوی دقیق
-
غنچه
فرهنگ نامها
(تلفظ: qonče) در گیاهی گلی که شکفته نشده و هنوز گلبرگها و کاسبرگهایش فشرده و جمعاند ؛ در قدیم به مجاز دهان کوچک و زیبای معشوق.
-
غنچه
واژگان مترادف و متضاد
شکوفه، غنجه، نوگل
-
غنچه
لغتنامه دهخدا
غنچه . [ غ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) گل ناشکفته باشد به تازی بُرعوم گویند. (فرهنگ اسدی ). نَور. (منتهی الارب ). گل ناشکفته . گلی که هنوز باز نشده است . (ناظم الاطباء) : چو سر کفته شد غنچه ٔ سرخ گل جهان جامه پوشید همرنگ مل . عنصری (از فرهنگ اسدی ).آستین برزد...
-
غنچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غنجه› (زیستشناسی) qonče گلی که هنوز شکفته و باز نشده؛ گل ناشکفته.
-
غنچه
فرهنگ فارسی معین
(غُ چِ) (اِ.) 1 - گل ناشکفته . 2 - حباب آب . 3 - گنبد.
-
غنچه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) گلوله کرده ، غنده .
-
غنچه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qomča طاری: qunča طامه ای: qomča طرقی: qomča کشه ای: qomča نطنزی: qonča
-
غنچه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
bloom
-
غنچه
دیکشنری فارسی به عربی
برعم
-
واژههای مشابه
-
غنچه غنچه شدن
لغتنامه دهخدا
غنچه غنچه شدن . [ غ ُ چ َ / چ ِ غ ُ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مانند غنچه شدن . غنچه وار گشتن : بر لب دجله ز بس بوس لب نوش لبان غنچه غنچه شده چون پشت فلک روی زمین .خاقانی .
-
برس غنچه
لغتنامه دهخدا
برس غنچه . [ ب ُ غ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) تخم سرو کوهی باشد و آن سیاه رنگ وفربه میشود سعوف آن کرم شکم را میکشد و آنرا بعربی جوزالابهل و ثمرةالعرعر خوانند. (برهان ) (آنندراج ).
-
گل غنچه
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol qonče) غنچهی گل ؛ (در قدیم) گلگونه که زنان به روی خود میمالند ، غازه ، سرخاب .
-
غنچه سا
فرهنگ نامها
(تلفظ: qončesā) غنچه + سا پسوند شباهت ، چون غنچه ، مثل غنچه . ← غنچه .
-
flower bud abscission
غنچهریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ریزش غنچه براثر تشکیل لایۀ ریزشی