غنیزانلغتنامه دهخداغنیزان . [ غ َ ] (اِ) نام درختی کوهی که میوه ٔ آن سرخ و قابض است . قرانیا. به ترکی قزلجق گویند. و به قول بعضی ، آلوچه ٔ جنگلی است . (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 184 الف ) (اشتینگاس ). آلوی جنگلی یا قسمی درخت جنگلی ک
غنظیانلغتنامه دهخداغنظیان . [ غ ِ ] (ع ص ) مرد فاحش پلیدزبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ): رجل غنظیان ؛ای فاحش بذی . (قطر المحیط). || آنکه مردم را مسخره کند. مؤنث آن غنظیانة. (اقرب الموارد).