لغتنامه دهخدا
غوج . [ غ َ ] (ع مص ) دوتا شدن و خمیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بدو درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ایستادن بجای . (تاج المصادر بیهقی ). || (ص ) جمل غوج ، اشتر پهن سینه . (مهذب الاسماء) (لسان العرب ). || فرس غوج اللبان ؛اسب فراخ پوست سینه . اسبی که پوست سینه ٔ آن