چغادهلغتنامه دهخداچغاده . [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از توابع کهکیلویه ٔ فارس ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 250).
چغادهلغتنامه دهخداچغاده . [چ ُ دَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای از قرای بوشهر است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 250).
غادةلغتنامه دهخداغادة. [ دَ ] (ع ص ) زن نازک و نرم . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). غادة، للناعمة. (دستور اللغة). زن نازک و نرم که نرمی او نمایان باشد. (منتهی الارب ). غیداء. || درخت تازه و نازک و نرم . (منتهی الارب ). ج ، غادات .
فرغودهلغتنامه دهخدافرغوده . [ ف َ دَ /دِ ] (ن مف ) سرشته و پیچیده . (آنندراج ) (غیاث از لطایف ). ظاهراً مصحف فرغرده است . رجوع به فرغرده شود.
تلغودهلغتنامه دهخداتلغوده .[ ت َ دَ ] (ع اِ) ریشه ای که بطور متوسط شبیه سیب زمینی است ولی طعمی ناگوار دارد و عرب بادیه نشین در هنگام ناداری و سختی آن را خورند. (از دزی ج 1 ص 151).