خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غژک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غژک
/qažak/
معنی
= سرود
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غژک
لغتنامه دهخدا
غژک . [ غ ِ ژَ ] (اِ) سازی باشد که آن را کمانچه خوانند. (از برهان قاطع) (جهانگیری ) (انجمن آرا) و (آنندراج ). این لغت را در فرهنگ سروری و سرمه ٔ سلیمانی با عین بی نقطه و زای فارسی نوشته اند و گفته اند سازی است که مطربان نوازند، و در جای دیگر به معنی ...
-
غژک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غچک، قیچک› (موسیقی) [قدیمی] qažak = سرود
-
غژک
فرهنگ فارسی معین
(غَ ژَ) (اِ.) = غجک . غچک . غیچک . قیچک : سازی است از مطلقات ذوات - الاوتار و آن دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و به کمانه در عمل آورند و بر روی آن ده وتر (سیم ) بندند.
-
جستوجو در متن
-
غچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] qe(a)čak =غژک
-
غیچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) qey(i)čak = غژک
-
گچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] gačak = غژک
-
غیچک
لغتنامه دهخدا
غیچک . [ چ َ ] (اِ) بمعنی غِچَک . کمانچه . رجوع به غچک ، غژک و غژه شود.
-
قیچک
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) = غیچک . غچک . غجک . غژک : نوعی کمانچه ، یکی از آلات موسیقی که کاسة کوچک و دستة بلند دارد و با آرشه نواخته می شود.
-
عژک
لغتنامه دهخدا
عژک . [ ع َ ژَ ] (اِ) یک نوع ساز شبیه به تار. (ناظم الاطباء). سازی است ، و در نسخه ٔ میرزا و در مؤید به معنی طنبور هم آمده . (فرهنگ خطی ). نام سازی است که مشابه سه تار ترکی باشد. (آنندراج ). و ظاهراً صحیح آن غژک به غین معجمه است . رجوع به غژک و رجوع...
-
غچک
لغتنامه دهخدا
غچک . [ غ ِ چ َ ] (اِ) سازی است معروف که نوازند و آن را در این زمان کمانچه میگویند. (برهان ذیل غژک ). کمانچه . (غیاث اللغات ).غژک . (فرهنگ نظام ). غژه . (انجمن آرا). طنبور. (برهان ذیل غژک ). غنجک . (جهانگیری ). نام سازی که به هندی سارنگی گویند. (آنند...
-
غجک
لغتنامه دهخدا
غجک . [ غ ِ ج َ ] (اِ) در انجمن آرا آمده : غجک ، ساز معروف به کمانچه و آن را غژه نیز گفته اند. ولی در فرهنگهای دیگر غچک به جیم فارسی آمده ، و صاحب انجمن آرا خود نیز در کلمه ٔ غژک به جیم فارسی آورده . رجوع به غچک شود.
-
قیچک
لغتنامه دهخدا
قیچک . [ ق َ / ق ِچ َ ] (اِ) غژک . غجک . غیچک . غچک . و آن سازی است از مطلقات ذوات الاوتار دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و بکمانه در عمل آورند و بر روی آن ده وتر. (سیم ) بندند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به آهنگ شود.
-
ساز کمانی
لغتنامه دهخدا
ساز کمانی . [ زِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) آلت موسیقی از ذوات الاوتار که آن را با کمان (آرشه ) نوازند چون رباب و کمانچه و غژک و ویلن و غیره . رجوع به ساز و ساز زهی و ذوات الاوتار شود.
-
گچک
لغتنامه دهخدا
گچک .[ گ ِ چ َ ] (اِ) سازی است معروف و مشهور به کمانچه . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (انجمن آرا). آلت موسیقی . غجک . عجک . (برهان ). غژک . کجک . طنبور : ز هر مو چون گچک میکرد فریاددل اصحاب میگشت از غم آزاد.خوارزمی (از فرهنگ نظام و برهان قاطع چ مع...