غیابةلغتنامه دهخداغیابة. [ب َ ] (ع مص ) درآمدن چیزی در چیزی . (منتهی الارب ). فروشدن چیزی در چیزی و ناپدید گردیدن . (از اقرب الموارد). غَیاب . غِیاب . غیبت . غُیوبَت . (اقرب الموارد).
غیابةلغتنامه دهخداغیابة. [ غ َ ب َ ] (ع اِ) تک چاه و وادی . (منتهی الارب ). کنج چاه . (تفسیر کشف الاسرار ج 5 ص 14). تاریکی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ) (مهذب الاسماء). ج ، غیابات . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). عمق و
غیوبةلغتنامه دهخداغیوبة. [ غ ُ ب َ ] (ع مص ) درآمدن چیزی در چیزی . (منتهی الارب ). داخل شدن چیزی در چیزی و پوشیده شدن . (از اقرب الموارد).
غابةلغتنامه دهخداغابة. [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در بحرین . (معجم البلدان ). و در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ذیل بحرین آرد: و شهرستان آن [بحرین ] را [هجر] گفته اند، اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آن را بالحسا و ازر والاره و فروق و بینونة و سابون و دارین و غابة از ملک عرب شمرده اند. اکنون جز
غیاباتلغتنامه دهخداغیابات . [ غ َ ] (ع اِ) ج ِ غَیابة. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). رجوع به غَیابة شود.
غیابلغتنامه دهخداغیاب . (ع مص ) درآمدن چیزی در چیزی . (منتهی الارب ). فروشدن چیزی در چیزی و ناپدید گردیدن . غِیاب . || (اِ) قبر. گور. غَیابة. (از اقرب الموارد). || غیاب درخت یا غَیّاب آن ، یعنی ریشه های آن . (از اقرب الموارد).
تغییبلغتنامه دهخداتغییب . [ ت َغ ْ ] (ع مص ) غایب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نهان گردانیدن و ناپدید کردن ،یقال : غیبه ُ غیابه ُ؛ ای دفن فی قبره . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
غیابتلغتنامه دهخداغیابت . [ غ َ ب َ ] (ع اِ) تک چاه و تاریکی .این کلمه را در عربی با تاء مربوطه نویسند، ولی در رسم الخط قرآن کریم به تاء کشیده آمده است : و أجمعوا أن یجعلوه فی غیابت الجب (قرآن 15/12)؛ و در دل کردند که او را [ یوسف را
غیبةلغتنامه دهخداغیبة. [ ب َ ] (ع مص ) درآمدن چیزی در چیزی . (از منتهی الارب ). فرورفتن چیزی در چیزی و پوشیده شدن . غِیابة. غُیوبة.غِیاب . غَیاب . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) بدگویی در پس کسی . اسم است اغتیاب را. غیبة در صورتی گویند که راست باشد و اگر دروغ باشد بهتان نامیده شود. (از منتهی ا