غیرعملیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ملی، نشدنی، حلنشدنی عظیم، بزرگ، دشوار حلنشو غیرقابلعبور، صعبالعبور، بیگدار
پدافند غیرعاملpassive defenseواژههای مصوب فرهنگستاناقداماتی منفعلانه برای کاهش خسارت یا ممانعت از خسارت ناشی از عملکرد خصمانۀ دشمن
مأمور غیرعاملpassive probeواژههای مصوب فرهنگستانفردی که برای مأموریت اطلاعاتی تعیین میشود و صرفاً وظیفة پایش و ثبت جزئیات سازمان یا مکان موردنظر را بر عهده دارد
نظریفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ عملی] ویژگی علمی که متمرکز بر جنبههای غیرعملی است.۲. دارای جنبۀ غیرعملی؛ ذهنی.۳. دورۀ آموزش متوسطه، شامل کلاسهای اول تا سوم دبیرستان.
دن کیشوتفرهنگ فارسی معین(دُ شُ) [ اسپا. ] (اِ.) کنایه از: کسی که دستخوش آرمان های غیرعملی و توهم - های پهلوانی است .