غیزونةلغتنامه دهخداغیزونة. [ ن َ ] (اِخ ) نام شهری قدیمی از کتلونیه (کاتالونْی ) واقع در اسپانیا. (ازالحلل السندسیة ج 2 ص 201). رجوع به همین کتاب شود.
غیزانیهلغتنامه دهخداغیزانیه . [ غ نی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی (بلوک شاخه و بنه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 35هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 4هزارگزی جنوب راه فرعی اهواز به رامهرمز قرار دارد. دشت و گرمسیر است . سکنه ٔ
غزانیهلغتنامه دهخداغزانیه . [ غ ِ نی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 54هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 3هزارگزی جنوب اتومبیل رو قرار دارد. دشت و گرم سیر است و سکنه ٔ آن 60
غزگانهلغتنامه دهخداغزگانه . [ غ َ ن ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سویره ٔ بخش هندیجان شهرستان خرم شهر، که در 28هزارگزی شمال باختری هندیجان و 2هزارگزی جنوب راه بندر معشور به ده ملا واقع است و دارای <span class="hl" dir="ltr"
غیزانیلغتنامه دهخداغیزانی . [ ] (اِخ )محمدبن احمدبن موسی بن عیسی غیزانی . محدث است ، از ابوسعید یحیی بن منصور زاهد حدیث شنید و قاضی ابومظفر منصوربن اسماعیل حنفی از او روایت دارد. و بقول «عرابه » به سال 395 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان ).
غازانیلغتنامه دهخداغازانی . (اِخ ) (اعمال ...) فرات شهرت تمام دارد... و در ملک سواد که اکنون اعمال غازانی می خوانند از او نهرهای بسیار برمیدارند... (نزهة القلوب چ هلند مقاله ٔ 3 ص 209 و 210). ر