فائزلغتنامه دهخدافائز. [ ءِ ] (ع ص ) رهایی یابنده . از شر رهاشده و به خیر دست یافته . رجوع به فایز شود. (از اقرب الموارد). || فیروزی یابنده . (آنندراج ).
فائزفرهنگ نامها(تلفظ: fā’ez) (عربی) (در قدیم) نایل ؛ رستگار ، رستگار شونده ؛ پیروز ، پیروزی یابنده .
فائضیلغتنامه دهخدافائضی . [ ءِ ] (اِخ ) یا فائض رومی ، مولی عبدالحی بن فیض اﷲ مشهور به قاف زاده (متوفی 1032 هَ . ق .) از شاعران بود و او را دیوانی است ، و هم تذکره ای از شعرای رو
فائدةدیکشنری عربی به فارسیفايده , صرفه , سود , برتري , بهتري , مزيت , تفوق , مزيت دادن , سودمند بودن , مفيد بودن , بدرد خوردن , داراي ارزش بودن , در دسترس واقع شدن , فايده بخشيدن , استفا
فائضیلغتنامه دهخدافائضی . [ ءِ ] (اِخ ) یا فائض رومی ، مولی عبدالحی بن فیض اﷲ مشهور به قاف زاده (متوفی 1032 هَ . ق .) از شاعران بود و او را دیوانی است ، و هم تذکره ای از شعرای رو
فایضفرهنگ انتشارات معین(یِ) [ ع . فائض ] 1 - (اِفا.) فیض دهنده ، فیض رساننده . 2 - (اِ.) آبی که پس از از پُر شدن ظرف از اطراف آن فرو می ریزد.