فاسیاءلغتنامه دهخدافاسیاء. (ع اِ) خنفساء. (اقرب الموارد). خبزدوک . (منتهی الارب ). به عربی خنفساء است ، و گفته اند نوعی از آن است . (فهرست مخزن الادویه ). فاسیه . خرچسنه . خبزدوک . خبزدو. سرگین گردانک . جعل . رجوع به خبزدوک شود.
ابن فاسیاءلغتنامه دهخداابن فاسیاء. [ اِ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) خُنْفساء. تسینه گوگال . سوسک سیاه . قرنبی . خبزدوک . (منتهی الارب ).
فسائیلغتنامه دهخدافسائی . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به فسا. (یادداشت بخط مؤلف ). اهل شهر فسا. رجوع به فسا و فسایید شود.
فسیالغتنامه دهخدافسیا. [ ] (اِ) اسم عبرانی قاقله است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). برومی زفت است . (فهرست مخزن الادویه ).
ابن فاسیاءلغتنامه دهخداابن فاسیاء. [ اِ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) خُنْفساء. تسینه گوگال . سوسک سیاه . قرنبی . خبزدوک . (منتهی الارب ).
فاسیةلغتنامه دهخدافاسیة. [ ی َ] (ع اِ) خبزدوک . بسیار بدبوست . (فهرست مخزن الادویه ). فاسیاء. جعل . سرگین گردانک . رجوع به فاسیاء شود.
ابن فاسیاءلغتنامه دهخداابن فاسیاء. [ اِ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) خُنْفساء. تسینه گوگال . سوسک سیاه . قرنبی . خبزدوک . (منتهی الارب ).