فاطملغتنامه دهخدافاطم . [ طِ ] (ع ص ) شتربچه ٔ از شیر بازشده . || ناقة فاطم ؛ ناقه ای که سر یک سال بچه را از وی باز کنند. || ناقه ای که بچه اش به وقت فطام رسیده باشد. (از منتهی
فاطم آبادلغتنامه دهخدافاطم آباد. [ طِ ] (اِخ ) از قریه های همدان . گویند مسجد جامع همدان در این نقطه بوده و در کنار آن مزارع و تاکستانها قرار داشته است . (از معجم البلدان ).
فاطمه ٔ بردعیهلغتنامه دهخدافاطمه ٔ بردعیه . [ طِ م َ ی ِ ب َ دَ عی ی َ ] (اِخ ) در اردبیل بوده و از عارفات متکلم به شطح به شمار می آمده است . (رجوع به نفحات الانس جامی چ تهران ص 621).
فاطمه ٔ تنوخیةلغتنامه دهخدافاطمه ٔ تنوخیة. [ طِ م َ ی ِ ت َ خی ی َ ] (اِخ ) دختر محمدبن احمد تنوخیه . آخرین زنی است که در دمشق به گفتن حدیث اشتغال داشت . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 764).
فاطم آبادلغتنامه دهخدافاطم آباد. [ طِ ] (اِخ ) از قریه های همدان . گویند مسجد جامع همدان در این نقطه بوده و در کنار آن مزارع و تاکستانها قرار داشته است . (از معجم البلدان ).
فاطمةلغتنامه دهخدافاطمة. [ طِ م َ ] (ع ص ) مؤنث فاطم . شتربچه ٔ ماده ٔ از شیر بازشده . (منتهی الارب ). رجوع به فاطم شود. || زنی که بچه ٔ دوساله را از شیر گرفته باشد. (غیاث ).
فاطمهفرهنگ انتشارات معین(طِ مِ یا مَ) [ ع . فاطمة ] (اِفا. ص .) مؤنث فاطم . 1 - زنی که بچة دوساله را از شیر گرفته . 2 - از اعلام زنان است . 3 - نام دختر پیغمبر (ص ) و همسر علی (ع ) مل
فاطمهفرهنگ نامها(تلفظ: fāteme) (عربی) (مؤنث فاطم) ، به معنی زنی که بچهی دوساله را از شیر گرفته ؛ (در اعلام) دختر پیغمبر اکرم (ص) ملقب به زهرا (س).