فحجلغتنامه دهخدافحج . [ ف َ ] (ع مص ) بزرگ منشی نمودن . (منتهی الارب ). تکبر. (اقرب الموارد). || به رفتار فحج رفتن . (منتهی الارب ). جلو پا را به هم نزدیک و پشت پاها را از هم دور کردن . || راه رفتن افحج . (اقرب الموارد). رجوع به افحج شود.
فحجلغتنامه دهخدافحج . [ ف َ ح َ ] (ع مص ) رفتار که در آن پیش پایها نزدیک گذارند و پاشنه ها دور. (منتهی الارب ). و در مغرب تباعد میان ساقین را در مرد و چهارپا گویند. (اقرب الموارد). || سخت دوری میان هر دو پا. (منتهی الارب ).
فیهجلغتنامه دهخدافیهج . [ ف َ هََ ] (ع اِ) می . || پیمانه ٔ می . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پالونه . (منتهی الارب ). المصفاة. (اقرب الموارد).
فحشلغتنامه دهخدافحش . [ ف ُ ] (ع مص ) از حد درگذشتن در بدی . || درگذشتن از حد در جواب و ستم کردن در آن . (منتهی الارب ). دشنام . سقط. ناسزا. با دادن یا شنیدن صرف شود. (یادداشت بخط مؤلف ). نافرجام گفتن . (مجمل اللغه ) : پاک است ز فحش ها زبانم همچون ز حرامها از
فجحلغتنامه دهخدافجح . [ ف َ ج َ ] (ع مص ) گشودن دو پای هنگام راه رفتن ، و این زشت تر از فحج است . (اقرب الموارد). رجوع به فَج ّ و فحج شود.
روحلغتنامه دهخداروح . [ رَ وَ ] (ع مص ) فراخی و گشادگی میان هر دو پا در رفتن ، غیر فحج که پیش پایها نزدیک و پاشنه ها دور نهاده رفتن است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گشادگی . گشادگی میان دو پا. مقابل فَحَج . (المنجد). فراخ نهادن پیش پاها از یکدیگر در گام زدن چنانکه پاشنه ها به هم نزدیک باشند.
کوألللغتنامه دهخداکوألل . [ ک َ وَءْ ل َ ] (ع ص ) پست قامت یا کوتاه بالای درشت اندام یا پستک مع فحج که رفتاری است یعنی پیش پایها نزدیک نهادن و پاشنه ها دور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) .
افجلغتنامه دهخداافج . [ اَ ف ج ج ] (ع ص ) مرد سخت گشاده کننده پا را که بزشتی انجامد. (آنندراج ). آنکه گامها را هنگام رفتن سخت گشاده نهد و آن زشت تر است از فَحج .(از اقرب الموارد): رجل افج ؛ مرد سخت گشاده کننده پارا که بزشتی انجامد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
پستکلغتنامه دهخداپستک . [ پ َ ت َ ] (ص مصغر) کوتاه قد. کوتاه بالا. قصیر. قُصقُص . قُصقُصه . قَلاش ؛ پستک ترنجیده . قَلمّزَه ؛ زن پستک ناکس . کعل ؛ مرد پستک ناکس . وَحرَه ؛ زن سرخ رنگ پستک . قَعْل ؛ پستک زفت نافرجام . کیص و کیّص ؛ پستک نازک اندام پرگوشت . اکوئلال ؛ پستک شدن . مُکعَظّ؛ پستک سطب
متفحجلغتنامه دهخدامتفحج . [ م ُ ت َ ف َح ْ ح ِ ] (ع ص ) نشسته ای که ساقها را از هم گشاده دارد. (ناظم الاطباء). هر دو پارا گشاده دارنده در رفتن و جز آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفحج شود.
افحجلغتنامه دهخداافحج . [ اَ ح َ ] (ع ص ) آنکه پیش پاها نزدیک گذارد و پاشنه ها دور در رفتار. (منتهی الارب ). آنکه دررفتار پیش پاها را نزدیک گذارد و پاشنه ها دور. (ناظم الاطباء). آنکه رانهاش از یکدیگر دور بود و سر پای نزدیک . (تاج المصادر بیهقی ). که رانش یکی از دیگر دور بود. (یادداشت بخط مؤل
تفحجلغتنامه دهخداتفحج . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] (ع مص ) هر دو پا را گشاده داشتن در رفتن و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).