فرازینلغتنامه دهخدافرازین . [ ف َ ] (ص نسبی ) بالایی . فرازی . اعلی . ضدفرودین . (از آنندراج ). رجوع به فراز و فرازی شود.
فرازیندیکشنری فارسی به انگلیسیcapstone, elevated, head, lofty, overhead, superior, superlative, tall, top, topmost, up , upper, upward
فرازینلغتنامه دهخدافرازین . [ ف َ ] (ص نسبی ) بالایی . فرازی . اعلی . ضدفرودین . (از آنندراج ). رجوع به فراز و فرازی شود.
فرازیندیکشنری فارسی به انگلیسیcapstone, elevated, head, lofty, overhead, superior, superlative, tall, top, topmost, up , upper, upward
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
فرازینلغتنامه دهخدافرازین . [ ف َ ] (ص نسبی ) بالایی . فرازی . اعلی . ضدفرودین . (از آنندراج ). رجوع به فراز و فرازی شود.
فرازیندیکشنری فارسی به انگلیسیcapstone, elevated, head, lofty, overhead, superior, superlative, tall, top, topmost, up , upper, upward