فردالغتنامه دهخدافردا. [ ف َ ] (ق ، اِ) پردا. در زبان پهلوی فرتاک . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). روز آینده . غد. (آنندراج ). روز بعد از امروز و دیگر روز و روز دیگر. (یادداشت به خط مؤلف ) : گفت فردا نشتر آرم پیش توخود بیاهنجم ستیم از ریش تو. <p class="author
فردافرهنگ فارسی عمید۱. روز بعد از امروز.۲. [مجاز] روز قیامت: ◻︎ هم امروز از پشت بارت بیفگن / میفگن به فردا مر این داوری را (ناصرخسرو: ۱۴۲).۳. [مجاز] زمان آینده؛ آینده.⟨ فردای قیامت: [مجاز] روز قیامت؛ روز رستاخیز.
فرداًلغتنامه دهخدافرداً. [ ف َ دَن ْ ] (ع ق ) به تنهایی . جداگانه . انفرادی . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرد شود.
فرضاًلغتنامه دهخدافرضاً. [ف َ ضَن ْ ] (ع ق ) به فرض . فرض کنیم که .... اگر فرض کنیم .... اگر چنین بپنداریم که ... رجوع به فرض شود.
فردابلغتنامه دهخدافرداب . [ ف َ ] (اِ) افشا و اظهار و آشکاراکردگی . (ناظم الاطباء). در دساتیر و دیگر کتب لغت دیده نشد.
فرداتلغتنامه دهخدافردات . [ ف ُ رُ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). در معجم البلدان و تاج العروس نبود.
فرداتلغتنامه دهخدافردات . [ فْرُ / ف ِ رُ ] (اِخ ) نام برادرزاده ٔ خشایارشاه است که در حدود سالهای 476 یا 475 ق .م . در جنگهای ایران و یونان به دست یونانیها کشته شد. (از تاریخ ایران باستان پیر
زمانهاگویش تهرانیامروز، دیروز، پریروز، پس پریروز، پس اون پریروز، فردا، پس فردا، پس اون فردا، امشب، دیشب، پریشب، پس پریشب،پس اون پریشب، فردا شب، پس فردا شب ، پس اون فردا شب
فردابلغتنامه دهخدافرداب . [ ف َ ] (اِ) افشا و اظهار و آشکاراکردگی . (ناظم الاطباء). در دساتیر و دیگر کتب لغت دیده نشد.
فرداتلغتنامه دهخدافردات . [ ف ُ رُ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). در معجم البلدان و تاج العروس نبود.
فرداتلغتنامه دهخدافردات . [ فْرُ / ف ِ رُ ] (اِخ ) نام برادرزاده ٔ خشایارشاه است که در حدود سالهای 476 یا 475 ق .م . در جنگهای ایران و یونان به دست یونانیها کشته شد. (از تاریخ ایران باستان پیر
روز بی فردالغتنامه دهخداروز بی فردا. [ زِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از قیامت . (یادداشت مؤلف ) : دل تو جفت طرب باد وز تعب شده فردتو در نشاط و طرب تا بروز بی فردا.سوزنی .