فردارلغتنامه دهخدافردار. [ ف َ ] (اِ) اصحاب احکام و زائجه ، برای مولود از اول تا آخر عمر دوره ها و تقسیماتی قائلند که هر یک ازآن ادوار و تقاسیم را به کوکبی نسبت کنند، مثلاً از لحظه ٔ تولد تا چهارسالگی را منسوب به قمر کنند و آن مدت را فردار قمر گویند. این تقسیم بر طبق عقیده ٔ ایرانیان قدیم است
فروگذارلغتنامه دهخدافروگذار. [ ف ُ گ ُ ] (نف مرکب ) فروگذارنده . اهمال کننده در کاری . (یادداشت بخط مؤلف ). || (اِمص مرکب ) اهمال . فروگذاشت . (یادداشت بخط مؤلف ).- فروگذارکردن . رجوع به مدخل فروگذار کردن شود.
فروگذارفرهنگ فارسی عمیدکسی که در انجام کاری کوتاهی و اهمال میکند.⟨ فروگذار کردن: (مصدر لازم) [مجاز] مضایقه کردن؛ کوتاهی کردن.
فروگذار کردنلغتنامه دهخدافروگذار کردن . [ ف ُ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاهی کردن . تساهل .خودداری از انجام کاری . مقابل برگزار کردن . (از یادداشتهای مؤلف ). رجوع به فروگذار و فروگذاردن شود.