خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فردان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فردان
لغتنامه دهخدا
فردان . [ ف َ ] (ع ص ) یکتا.یگانه . یک . (منتهی الارب ). واحد. و شی ٔ فردان ؛ یعنی منفرد و مؤنث آن فَرْدی ̍ است . (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
لات فردان
لغتنامه دهخدا
لات فردان . [ ] (اِخ ) نام شعبه ای از حبله رود به ناحیه ٔ خوار که از جنوب ارادان گذرد.
-
جستوجو در متن
-
فراد
لغتنامه دهخدا
فراد. [ ف ِ ] (ع اِ) یکی فَرْد و فَرِد و فرید و فردان . (اقرب الموارد).
-
فرد
لغتنامه دهخدا
فرد. [ ف َ ] (اِخ ) یکی از دو کوهی که آنها را فردان گویند و در دیار سلیم است به حجاز. (معجم البلدان ). موضعی است . (منتهی الارب ).
-
خوار
لغتنامه دهخدا
خوار. [ خوا / خا ] (اِخ ) ناحیتی است از شمال محدود بفیروزکوه و دماوند و از مشرق بسمنان و از جنوب به کویر و از مغرب به ورامین و در شمال آن بنه کوه واقع شده که از مغرب منتهی به قره آقاج یا سیاه کوه است . بعضی از قسمتهای این کوه از جانب مغرب تا کویر پیش...
-
مخنث
لغتنامه دهخدا
مخنث . [ م ُ خ َن ْ ن َ ] (ع ص ) خم داده و دوتا گشته . (از منتهی الارب ).سست و فروهشته و دوتا گردیده . (از اقرب الموارد) (ازمحیط المحیط). خمیده و دوتاه . (ناظم الاطباء). || کسی که در دبر وی وطی کرده می شود. مأبون و پشت پای و پیرمرد ملوط و پسیخوان و ...
-
شیرمرد
لغتنامه دهخدا
شیرمرد. [ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از دلیر و شجاع . (از ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) : از ملکان کس چنو نبود جوانی راد و سخندان و شیرمرد و خردمند. رودکی .چنین گفت با خواهران شیرمردکز ایدر بپویید برسان گرد. فردوسی .بگفتا به گیو آن کجا ...