فرستادهلغتنامه دهخدافرستاده . [ ف ِ رِ دَ / دِ ] (ن مف ، اِ) چیزی را گویند که شخصی به جهت کسی بفرستد. (برهان ). مرسله . مرسوله . (یادداشت به خط مؤلف ). || سفیر. قاصد.فرسته . (یادداشت به خط مؤلف ). فرسته . رسول . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). آنکه دیگری او را فرستد <s
اِبتعثَدیکشنری عربی به فارسیعازم شد , ارسال شد , اعزام شد , روانه شد , فرستاده شد , مبعوث (فرستاده) شد
فرستادهلغتنامه دهخدافرستاده . [ ف ِ رِ دَ / دِ ] (ن مف ، اِ) چیزی را گویند که شخصی به جهت کسی بفرستد. (برهان ). مرسله . مرسوله . (یادداشت به خط مؤلف ). || سفیر. قاصد.فرسته . (یادداشت به خط مؤلف ). فرسته . رسول . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). آنکه دیگری او را فرستد <s
فروفرستادهلغتنامه دهخدافروفرستاده . [ ف ُ ف ِ رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مُنزَل . (منتهی الارب ). نازل شده .
فرستادهلغتنامه دهخدافرستاده . [ ف ِ رِ دَ / دِ ] (ن مف ، اِ) چیزی را گویند که شخصی به جهت کسی بفرستد. (برهان ). مرسله . مرسوله . (یادداشت به خط مؤلف ). || سفیر. قاصد.فرسته . (یادداشت به خط مؤلف ). فرسته . رسول . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). آنکه دیگری او را فرستد <s