فرسودگیلغتنامه دهخدافرسودگی . [ ف َ دَ / دِ ] (حامص ) فرسوده شدن . فرسوده بودن . فرسایش . رجوع به فرسوده و فرسودن شود.
فرسودگیدیکشنری فارسی به انگلیسیexhaustion, seediness, slippage, tiredness, wear, wear and tear, weariness
غم فرسودگیلغتنامه دهخداغم فرسودگی . [ غ َ ف َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) درماندگی از غصه و اضطراب . ناتوانی از اندوه و غم . (ناظم الاطباء). فرسودگی بسبب غم و اندوه . رجوع به غم شود.
فرسودگیلغتنامه دهخدافرسودگی . [ ف َ دَ / دِ ] (حامص ) فرسوده شدن . فرسوده بودن . فرسایش . رجوع به فرسوده و فرسودن شود.
فرسودگیدیکشنری فارسی به انگلیسیexhaustion, seediness, slippage, tiredness, wear, wear and tear, weariness
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
غم فرسودگیلغتنامه دهخداغم فرسودگی . [ غ َ ف َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) درماندگی از غصه و اضطراب . ناتوانی از اندوه و غم . (ناظم الاطباء). فرسودگی بسبب غم و اندوه . رجوع به غم شود.
فرسودگیلغتنامه دهخدافرسودگی . [ ف َ دَ / دِ ] (حامص ) فرسوده شدن . فرسوده بودن . فرسایش . رجوع به فرسوده و فرسودن شود.
فرسودگیدیکشنری فارسی به انگلیسیexhaustion, seediness, slippage, tiredness, wear, wear and tear, weariness