فرقاءلغتنامه دهخدافرقاء. [ ف َ ] (ع ص ) مؤنث افرق . (اقرب الموارد). || گوسپندی که میان سرهای دو پستانش دوری باشد. (منتهی الارب ). الشاة البعیدة مابین الطبیین . (اقرب الموارد).
فرکیلغتنامه دهخدافرکی . [ ف َ رَ ] (اِخ ) بدربن خلف بن یوسف بن محمد الفرکی الاصبهانی ، مکنی به ابونجم . از ابونصر ابراهیم بن محمدبن علی کسایی و جز او حدیث شنید. ولادتش به سال 417 بود و به سال 502 هَ .ق . درگذشت . (اللباب فی ت
فرکیلغتنامه دهخدافرکی . [ ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب به فرک که جایی است در بغداد بر فراز دجله . (سمعانی ).
افرقاءلغتنامه دهخداافرقاء. [ اَ رِ ] (غ اِ) ج ِ فَریق ، بمعنی گوسپندان گم شده و گروه مردم بیشتر از فرقه . (آنندراج )(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به فریق شود.