فرقهگراییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب گرایی، جداییطلبی، کنارهگیری، انحصارطلبی، تعصب، مناقشه، سرپیچی، اختلاف نظر، نظر مخالف، بیثباتی دودستگی، تشتت، تفرقه، تشتت آرا، پراکندگی، تفرق، تنوع
فرقهگراییsectarianismواژههای مصوب فرهنگستانایستارها (attitude) و اقداماتی که وجه مشخصۀ آنها تندروی یا کندروی و درنتیجه جدایی از خطمشی و رهنامۀ رسمی حزب و گروه سیاسی است
فرقهگراییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب گرایی، جداییطلبی، کنارهگیری، انحصارطلبی، تعصب، مناقشه، سرپیچی، اختلاف نظر، نظر مخالف، بیثباتی دودستگی، تشتت، تفرقه، تشتت آرا، پراکندگی، تفرق، تنوع
فرقهگراییsectarianismواژههای مصوب فرهنگستانایستارها (attitude) و اقداماتی که وجه مشخصۀ آنها تندروی یا کندروی و درنتیجه جدایی از خطمشی و رهنامۀ رسمی حزب و گروه سیاسی است
فرقهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب قهای، حزبی، اعتزالی، پارتیزان، متحجر، متعصب، جناحی فرقهگرا، آدم فرقهگرا، حزبی، پیرو، دنبالهرو، وابسته جداییطلب
عاصیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم اغی، یاغی، مخالف، فرد مخالف، فرقهگرا یلخی، عضوحزب باد ناجور، اوباش، متخلف مجنون، آدم شیفته آدم تنها، رانده
یاغیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام صیانگر، آدمناراحت، علیورجه، بچۀ شیطان، اهریمنصفت شورشطلب، متمرد، اعتصابکننده، اعتصابی رقیب جداییطلب، انشعابی، شخص فرقهگرا فرد انقلابی سرکش▼
باتقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب تقی، مؤمن، باایمان، پرهیزگار، متدین، مذهبی، دیندار، مخلص، مطیع، احترامگذار، معتقد، راشد، عابد عامل، مسجدی، مذهبی، فرقهای شخص مذهبی، مجاهد، شخص فرقهگرا، امرکننده به معروف، واعظ، خیّر، انساندوست جنگجوی صلیبی، قدیس
فرقهگراییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب گرایی، جداییطلبی، کنارهگیری، انحصارطلبی، تعصب، مناقشه، سرپیچی، اختلاف نظر، نظر مخالف، بیثباتی دودستگی، تشتت، تفرقه، تشتت آرا، پراکندگی، تفرق، تنوع
فرقهگراییsectarianismواژههای مصوب فرهنگستانایستارها (attitude) و اقداماتی که وجه مشخصۀ آنها تندروی یا کندروی و درنتیجه جدایی از خطمشی و رهنامۀ رسمی حزب و گروه سیاسی است