فریماهفرهنگ نامها(تلفظ: fari māh) (فری = خجسته ، مبارک ، دارای خجستگی و شکوه ، شکوهمند و خجسته + ماه) ماه خجسته و مبارک ، ماه شکوهمند و خجسته ؛ (به مجاز) زیباروی سعادتمند و باشکوه .
فرماویلغتنامه دهخدافرماوی . [ ف َ رَ وی ی ] (اِخ )عمربن زریق فرماوی ، مکنی به ابوحفص . از بکربن سهل دمیاطی روایت دارد و ابوبکر احمدبن عبدوس نسوی را از وی روایت است . (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 208).
فرماویلغتنامه دهخدافرماوی . [ ف َ رَ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به فرما که بلده ای است در مصر. (سمعانی ). و نیز «فرمی » نسبت بدین شهر است . (از سمعانی ) (از معجم البلدان ).
پزویلغتنامه دهخداپزوی . [ پ َزْ / پ َ ] (ص ) پژوی . فرمایه ترین مردمان را گویند و بعربی ارذل ناس خوانند. (برهان قاطع). و در فرهنگی بی نام پُزوی آمده است به ضم ّ پی و به فتح واو، پست طبع. دنی طبع. مجهول النسب . (مؤید الفضلاء از فرهنگ شعوری ).