فرهنگیلغتنامه دهخدافرهنگی . [ ف َ هََ ] (ص نسبی ) فرهنگدان . اهل فرهنگ . آنکه در پی دانش و دانش آموزی بود : سخن پیش فرهنگیان سخته گوی به هر کس نوازنده و تازه روی . فردوسی . || معلم . استاد. آموزگار : به فر
فرهنگیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به فرهنگ.۲. (اسم، صفت نسبی) کسی که در آموزشوپرورش کار میکند؛ معلم؛ مربی.۳. (اسم، صفت نسبی) شخص بافرهنگ و باادب.
فرهنگیفرهنگ فارسی معین(فَ هَ) (ص نسب .) 1 - با فرهنگ ، اهل علم . 2 - معلم ، کسی که با علم و فرهنگ سر و کار دارد.
فرایند آشفتگی فرهنگی،روند آشفتگی فرهنگیcultural disturbance processواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه رفتار فرهنگی انسان که مواد فرهنگی را در بافتمان باستانشناختی آنها تغییرشکل دهد، مانند حفر راهآبها و اجاقها و تنورها و بناها و بافتارهای معماری
فرایند شکلگیری فرهنگی،روند شکلگیری فرهنگیcultural formation processواژههای مصوب فرهنگستانآن دسته از فعالیتهای عمدی و سهوی انسان مانند بنا کردن سازهها یا شخم زدن زمین که در روند شکلگیری محوطههای باستانشناختی دخالت دارد
فرهنگلغتنامه دهخدافرهنگ . [ ف َ هََ ] (اِ) (از: فر، پیشوند + هنگ از ریشه ٔ ثنگ اوستایی به معنی کشیدن وفرهختن و فرهنگ ) هر دو مطابق است با ادوکات و اِدوره در لاتینی که به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). به معنی فرهنج است که علم و دانش و ادب باشد. (برهان ) <
فرهنگلغتنامه دهخدافرهنگ . [ ف َ هََ ] (اِخ ) ابوالقاسم فرهنگ یکی از فرزندان مرحوم وصال شیرازی است که با ادوارد برون ایران شناس بزرگ انگلیسی مکاتبه و برخورد داشته و اشعاری نیز می سروده است . (از تاریخ ادبی ادوارد برون ترجمه ٔ رشیدیاسمی ج 4 ص <span class="hl" di
فرایند آشفتگی فرهنگی،روند آشفتگی فرهنگیcultural disturbance processواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه رفتار فرهنگی انسان که مواد فرهنگی را در بافتمان باستانشناختی آنها تغییرشکل دهد، مانند حفر راهآبها و اجاقها و تنورها و بناها و بافتارهای معماری
فرایند شکلگیری فرهنگی،روند شکلگیری فرهنگیcultural formation processواژههای مصوب فرهنگستانآن دسته از فعالیتهای عمدی و سهوی انسان مانند بنا کردن سازهها یا شخم زدن زمین که در روند شکلگیری محوطههای باستانشناختی دخالت دارد
انجمن فرهنگیلغتنامه دهخداانجمن فرهنگی . [ اَ ج ُ م َ ن ِ ف َ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا انجمن روابط فرهنگی ، انجمنی است که برای توسعه ٔ روابط فرهنگی بین دولتها تشکیل میشود.
حلقههای فرهنگیculture circlesواژههای مصوب فرهنگستانفضاها یا محفلهای پویایی که در آنها افراد به یادگیری و تبادل اندیشهها و ارزشهای فرهنگی میپردازند
داشتههای فرهنگیdata poolواژههای مصوب فرهنگستانمدارک باستانشناختی موجود در قلمرو دادهها که تحت روندهای رفتاری و گشتاری شکل گرفته است
فرهنگ بازopen cultureواژههای مصوب فرهنگستانفرهنگی که در آن جامعه ارتباط گستـردهای با فـرهنگهـای دیگر برقـرار میکنـد و ازطریق تبادلات فرهنگی به انباشت و توسعة فرهنگی خود مدد میرساند
انجمن فرهنگیلغتنامه دهخداانجمن فرهنگی . [ اَ ج ُ م َ ن ِ ف َ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا انجمن روابط فرهنگی ، انجمنی است که برای توسعه ٔ روابط فرهنگی بین دولتها تشکیل میشود.
حلقههای فرهنگیculture circlesواژههای مصوب فرهنگستانفضاها یا محفلهای پویایی که در آنها افراد به یادگیری و تبادل اندیشهها و ارزشهای فرهنگی میپردازند
داشتههای فرهنگیdata poolواژههای مصوب فرهنگستانمدارک باستانشناختی موجود در قلمرو دادهها که تحت روندهای رفتاری و گشتاری شکل گرفته است
دیپلماسی فرهنگیcultural diplomacyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دیپلماسی عمومی، شامل تبادل افکار و اطلاعات و دیگر ابعاد فرهنگ، میان ملتها، بهمنظور ارتقای درک متقابل بین آنها
دیرکرد فرهنگیcultural lagواژههای مصوب فرهنگستانتأخیر در بروز تحولات فرهنگی در قیاس با تحولات اقتصادی و فنّاوریهای نوین