فرابُردmark upواژههای مصوب فرهنگستانمبلغی که به قیمت تمامشدۀ (cost price) یک کالا افزوده میشود تا هزینههای بالاسری (overheads) و سود را تأمین کند
قالسلغتنامه دهخداقالس . [ ل ِ ] (ع ص ) آنکه طعام و یا شراب از شکم بدهان آوردخواه بیرون ریزد و یا باز فروبرد. (ناظم الاطباء).
مدقملغتنامه دهخدامدقم . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) زنی که فرج او فروبرد هر چیز را و آواز کند وقت جماع . (منتهی الارب ) (از متن اللغة).
کالیورنگلغتنامه دهخداکالیورنگ . [ وْ رَ ] (ص مرکب ) گیج گونه . سرگشته مانند : خیالش خرف کرد و کالیورنگ بمغزش فروبرد خرچنگ چنگ .سعدی .
قهقملغتنامه دهخداقهقم . [ ق ِ ق َم م ] (ع ص ) آنکه از حلق فروبرد هر چیز را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
لتلتةلغتنامه دهخدالتلتة. [ ل َ ل َ ت َ ] (ع اِ) سوگنددروغ که بدان مال کسی را تلف کنند. || سوگند که صاحب خود را به گناه فروبرد. (منتهی الارب ).