فروردجانلغتنامه دهخدافروردجان . [ ف َرْ وَ دَ ] (اِ مرکب ) فروردین بود. (فرهنگ اسدی ). معرب فروردگان است که خمسه ٔ مسترقه باشد. (برهان ذیل فروردگان ) : کرد شاها مهرگان از دست گشت روزگارباغ را کوته دو دست از دامن فروردگان . ضمیری .رجوع
فروردجانفرهنگ فارسی عمید= فروردگان: ◻︎ کرد شاها مهرگان از دست گشت روزگار / باغ را کوته دو دست از دامن فروردجان (ضمیری: لغتنامه: فروردگان).
جشن پوردگانلغتنامه دهخداجشن پوردگان . [ ج َ ن ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به پوردگان و فروردگان و فروردجان در همین لغت نامه شود.
پوردگانلغتنامه دهخداپوردگان . [ پ َ وَ دَ / دِ ] (اِ) فارسیان خمسه ٔ مسترقه را بر پنج روز آخر آبان ماه می افزایند که مجموعاً ده روز شود و آن ده روز را پوردگان میگویند و در این روزها جشن سازند و شادی نمایند و آن را جشن پوردگان خوانند ومعرب آن فوردجان است . (برهان
ضمیریلغتنامه دهخداضمیری . [ ض َ ] (اِخ ) شاعری است باستانی .بیتی چند از اشعار او در لغت نامه ٔ اسدی آمده است :گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنندگاه دست سلمکی و پرده ٔ عشرا برندرونق پالیز رفت اکنون که بلبل نیمشب بر سر پالیزبان کمتر زند پالیزبان کرد شاها مهرگان ازدست گشت روزگار
فروردگانلغتنامه دهخدافروردگان . [ ف َرْ وَ دَ ] (اِ مرکب ) (از: فرورد + گان پسوند نسبت ) در پهلوی فرورتیکان . فروردگان به دو جشن اطلاق شده است : یکی جشنی است که در پنج روز آخرسال (یا ده روز با احتساب پنج روز اضافی ) به یاد فروردها یا فروهران ، درگذشتگان برپا میکردند و آن را به همین مناسبت فروردگا
پنجه ٔ دزدیدهلغتنامه دهخداپنجه ٔ دزدیده . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ دُ دی دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ترجمه ٔ خمسه ٔ مسترقه است و آن پنج روزی باشد که در آخر تقویمها نویسند. و وجه تسمیه به دزدیده از آن جهت است که وزیر یکی از پادشاهان ع