فرارفت هزینهcost overrunواژههای مصوب فرهنگستانمیزان افزونی هزینۀ واقعی پروژه نسبت به هزینۀ مبنا یا مصوب
فرارَفت زمینگَردgeostrophic advectionواژههای مصوب فرهنگستانانتقال خواص جوّی توسط باد زمینگَرد در امتداد وزش آن
فرورفتنلغتنامه دهخدافرورفتن . [ ف ُ رو رَ ت َ ] (مص مرکب ) پایین رفتن . به زیر رفتن . (ناظم الاطباء). مقابل بررفتن : فرورفت و بررفت روز نبردبه ماهی نم خون و بر ماه گرد. فردوسی .فرورفتن آبها از جهان در آن ژرف دریا نبودی نهان .
فرورفتهلغتنامه دهخدافرورفته . [ ف ُرو رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بزیررفته . پایین رفته .- فرورفته دم ؛ ستم کش و مغموم و بلادیده . (ناظم الاطباء). بی زبان . کسی که هرچه ستم کنند دم برنیاورد. || سپری شده . گذشته :
سروالهلغتنامه دهخداسرواله . [ س ُرْ ل َ / ل ِ ] (اِ) علفی بود که بر سر آن خارهای تیز باشد و همینکه به جامه فرورفت جدا کردن آن بسیار دشوار است . (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ).
نمودار شدنلغتنامه دهخدانمودار شدن . [ ن ُ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن . پدید آمدن . نمایان شدن . مرئی گشتن : همی بود تا شب نمودار شدفرورفت مهر و جهان تار شد.فردوسی .
سرباز ماندنلغتنامه دهخداسرباز ماندن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) حیران ماندن . (غیاث ) (آنندراج ). || تهی شدن . خالی شدن : بسکه فرورفت به سودا قلم محبره سرباز بمانداز رقم .امیرخسرو (از آنندراج ).
ضحللغتنامه دهخداضحل . [ ض َ ] (ع مص ) فرورفتن آب : ضَحَل الماء؛ فرورفت آب . || تُنُک گردیدن . || کمیاب شدن . (منتهی الارب ): ضَحَلَت ِ الغُدرُ؛ کم شد آب آبگیرها. (منتهی الارب ).
نام برآوردنلغتنامه دهخدانام برآوردن . [ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . (از ناظم الاطباء).نامدار شدن . شهرت گرفتن . (از آنندراج ) : هرکه در مهتری گذارد گام زین دو نام آوری برآرد نام . نظامی .خالت به سیه روزی ما نام برآورددر صبح فرور
فرورفتنلغتنامه دهخدافرورفتن . [ ف ُ رو رَ ت َ ] (مص مرکب ) پایین رفتن . به زیر رفتن . (ناظم الاطباء). مقابل بررفتن : فرورفت و بررفت روز نبردبه ماهی نم خون و بر ماه گرد. فردوسی .فرورفتن آبها از جهان در آن ژرف دریا نبودی نهان .
فرورفتهلغتنامه دهخدافرورفته . [ ف ُرو رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بزیررفته . پایین رفته .- فرورفته دم ؛ ستم کش و مغموم و بلادیده . (ناظم الاطباء). بی زبان . کسی که هرچه ستم کنند دم برنیاورد. || سپری شده . گذشته :