غروبفرهنگ انتشارات معین(غُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) فرو رفتن و ناپدید شدن آفتاب یا هر ستارة دیگر. 2 - (اِ.) هنگام غروب آفتاب .
رفتنلغتنامه دهخدارفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل ک
انخسافلغتنامه دهخداانخساف . [ اِ خ ِ ](ع مص ) کور شدن چشم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). کور شدن . (از اقرب الموارد). یقال : انخسفت العین . (از منتهی الارب ) (ناظم
مستغرقلغتنامه دهخدامستغرق . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص )نعت مفعولی از استغراق . غوطه ور شده و فرورفته در آب و غرق شده . (ناظم الاطباء). رجوع به استغراق شود. || مستوعب . (اقرب الموارد). ف
برسرلغتنامه دهخدابرسر. [ ب َ س َ ] (ق مرکب ) باضافه . بعلاوه .اضافه بر آن . علاوه برآن . فضله . زیادتی : برآمد چهل سال و برسر دو ماه که تا بر نهادم ز شاهی کلاه . فردوسی .چو سی س