فرچهرفرهنگ نامها(تلفظ: far čehr) (فَر + چهر = چهره) ، دارای چهرهی با شأن و شکوه ، دارای حُسن و زیبایی ؛ (به مجاز) زیبارو .
فریچهرفرهنگ نامها(تلفظ: fari čehr) (فری = خجسته ، مبارک ، دارای خجستگی و شکوه ، شکوهمند و خجسته + چهر = چهره) ، دارای چهرهی خجسته و مبارک ، دارای چهرهای با شکوه ؛ (به مجاز) خوش اقبال و سعادتمند.
فرحورلغتنامه دهخدافرحور. [ ف َ ] (اِ) به فارسی فَرْخ طیور است . (فهرست مخزن الادویه ). جوجه . رجوع به فَرْخ شود.
فرهورفرهنگ نامها(تلفظ: farrehvar) (فره = فر = شکوه و جلال + ور (پسوند دارنگی)) ، دارندهی شکوه و جلال ، دارای شکوه و جلال .
فریرلغتنامه دهخدافریر. [ ف َ ] (اِ) گیاهی است بغایت خوشبو وتفریج دل کند و بدان تداوی نمایند و آن را گاوزبان گویند و به عربی لسان الثور خوانند. (برهان ). مصحف فریز است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فریز شود.
فریرلغتنامه دهخدافریر. [ ف َ ] (ع اِ) بره ٔ میش و گاوساله ٔ دشتی یا بره یا بره ٔ نر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ).