فرکیلغتنامه دهخدافرکی . [ ف َ رَ ] (اِخ ) بدربن خلف بن یوسف بن محمد الفرکی الاصبهانی ، مکنی به ابونجم . از ابونصر ابراهیم بن محمدبن علی کسایی و جز او حدیث شنید. ولادتش به سال 417 بود و به سال 502 هَ .ق . درگذشت . (اللباب فی ت
فرکیلغتنامه دهخدافرکی . [ ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب به فرک که جایی است در بغداد بر فراز دجله . (سمعانی ).
فرقی هرویلغتنامه دهخدافرقی هروی . [ ف َ ی ِ هََ / هَِ رَ ] (اِخ ) از شاعران عصر صفوی است . مؤلف مجمع الخواص نویسد: شخصی شاعرپیشه و اهل است و محسنات زیادی دارد. طبعش خوب است و این ابیات بدو نسبت میدهند:بهار عیش و طرب خرم از مصیبت ماست که زهرخورده ٔ عشقیم و
فراقیلغتنامه دهخدافراقی . [ ف ِ ] (اِخ ) ملا فراقی ازولایت جوین است . مردی فقیر است . از اوست این مطلع:شب قدر است زلف یار و دل گم کرده راه آنجانمی بینم دلیل روشنی جز برق آه آنجا. (مجالس النفائس چ حکمت ص 168).گویند با وجود
فراقیلغتنامه دهخدافراقی . [ ف ِ ] (ص نسبی )منسوب به فراق . آنچه درباره ٔ فراق بود : پیاپی شد غزلهای فراقی برآمد بانگ نوشانوش ساقی . نظامی .رجوع به فراق و فراقیه شود.
فرکینلغتنامه دهخدافرکین . [ ] (اِخ ) دهی است از رستاق طبرش (تفرش ) همدان و اصفهان . (از تاریخ قم ص 12).
فرکیهلغتنامه دهخدافرکیه . [ ] (اِ) طعامی است مصنوع مانند هریسه و ارطب از آن که به فارسی آش هلیم نامند. (فهرست مخزن الادویه ). هریسه . هلیم . (یادداشت به خط مؤلف ).
فرکینلغتنامه دهخدافرکین . [ ] (اِخ ) دهی است از رستاق طبرش (تفرش ) همدان و اصفهان . (از تاریخ قم ص 12).
فرکیهلغتنامه دهخدافرکیه . [ ] (اِ) طعامی است مصنوع مانند هریسه و ارطب از آن که به فارسی آش هلیم نامند. (فهرست مخزن الادویه ). هریسه . هلیم . (یادداشت به خط مؤلف ).