فریوریلغتنامه دهخدافریوری . [ ف َ ری وَ ] (حامص ) راستی در دین و درستی در اعتقاد. (برهان ). ظاهراً مصحف فربودی است . رجوع به فربودی ، فرهودی و فریور شود.
فریوریدنلغتنامه دهخدافریوریدن . [ ف َ ری وَ دَ ] (مص ) (از: فریور+ یدن ، پسوندمصدری ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). راست شدن در دین و ملت و بر جاده مستقیم بودن . (برهان ). || معنی اصلی آفرین و تحسین کردن است . (انجمن آرا).
ارثذوکسيدیکشنری عربی به فارسیفريور , درست , داراي عقيده درست , مطابق عقايد کليساي مسيح , مطابق مرسوم , پيرو کليساي ارتدکس , فريوري , راست ديني , ارتدکسي
راستدینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب استدینی، اعتقاد بهدیناکثریت، درستاعتقادی، درستآیینی، فریوری، هنجار همرنگی باجماعت، سنت گرایی، دنبالهروی، تطبیق، رعایت اصولگرایی، بنیادگرایی، تعصب
برروشنلغتنامه دهخدابرروشن . [ ب َرْ، رَ وِ ] (اِ مرکب ) امت . (لغت نامه ٔ اسدی ). ج ، برروشنان . برروشن (از: بر بمعنی ب ِ یا بمعنی عالی و بلند و رفیع + روشن ، روش ، بمعنی رفتار) و معنی مجموع یعنی اینکه بر صراط مستقیم و دین حق است یا اینکه بر دینی عالی تر و درست است و اینکه بعضی گمان برده اند بر
فریوریدنلغتنامه دهخدافریوریدن . [ ف َ ری وَ دَ ] (مص ) (از: فریور+ یدن ، پسوندمصدری ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). راست شدن در دین و ملت و بر جاده مستقیم بودن . (برهان ). || معنی اصلی آفرین و تحسین کردن است . (انجمن آرا).