خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) [قدیمی] fasān = سان٤
-
جستوجو در متن
-
فسانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] fasānidan ساییدن؛ فسان کردن.
-
مسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مسنّ] [قدیمی] mesan[n] آنچه با آن کارد تیز کنند؛ فسان؛ فسن؛ سنگساو.
-
لهنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lahanj ۱. سنگی که گازُر در روی آن جامه میشوید.۲. فسان؛ سنگ ساو.
-
سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sang] sang ۱. (زمینشناسی) مادۀ سفتوسخت که جزء ساختمان پوستۀ جامد زمین است و اغلب دارای مواد و عناصر معدنی است.۲. قطعۀ سنگ یا فلز به مقدار معین که با آن چیزی را در ترازو وزن کنند؛ سنگ ترازو؛ سنجه.۳. [قدیمی] مقیاسی برای اندازهگیری آب ج...