فطریگراییnativism 2واژههای مصوب فرهنگستاننظریهای مبتنی بر اینکه بسیاری از تواناییهای ذهن انسان، ازجمله زبان، ارثیاند، نه اکتسابی
ملخ پرّهبستهfeathered propellerواژههای مصوب فرهنگستانملخی که پرّههای آن را چرخاندهاند تا لبههای حمله و فرار تقریباً با خط سیر پرواز هواگَرد موازی شود و پَسار به حداقل برسد و مانع از چرخش موتور شود
پرّه 3vane, fletching/ fletch, cock featherواژههای مصوب فرهنگستانپر طبیعی یا پلاستیکی که در انتهای تیر و روی سوفار نصب میشود تا مانع از انحراف تیر در مسیر شود
فطریلغتنامه دهخدافطری . [ ف ِ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به فطرت . اصلی . ذاتی . طبیعی . خلقی . (غیاث ). جبلی . گهری . گوهری . طبعی . ذاتی . خلقی . (از یادداشتهای مؤلف ). || منسوب به فطر. مربوط به فطر. فطریة. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فطریة شود.
فطريدیکشنری عربی به فارسیقارچي , اسفنجي , درون زاد , ذاتي , فطري , جبلي , مادرزاد , طبيعي , لا ينفک , اصلي , داخلي , دروني , چسبنده , غريزي