فعالیت پیشینpredecessor activity, predecessorواژههای مصوب فرهنگستانفعالیتی زمانبندیشده که بهطور منطقی تعیین میکند فعالیت پسین چه هنگام آغاز میشود یا پایان مییابد
فعالیتلغتنامه دهخدافعالیت . [ ف َع ْ عا لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کوشش . (فرهنگ فارسی معین ).- فعالیت به خرج دادن ؛ کوشیدن . کوشش کردن . (ازفرهنگ فارسی معین ).- فعالیت داشتن ؛ کوشش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- فعا
فعالیت پسینsuccessor activity, successor 2واژههای مصوب فرهنگستانفعالیتی زمانبندیشده که بنابر یک رابطۀ منطقی پس از فعالیت پیشین انجام میپذیرد
آغازبهآغازstart-to-start, SSواژههای مصوب فرهنگستانویژگی رابطهای منطقی بین دو فعالیت که در آن آغاز شدن فعالیت پسین مشروط به آغاز شدن فعالیت پیشین است
پایانبهآغازfinish-to-start, FSواژههای مصوب فرهنگستانویژگی رابطهای منطقی بین دو فعالیت که در آن آغاز شدن فعالیت پسین مشروط به پایان یافتن فعالیت پیشین است
آغازبهپایانstart-to-finish, SF 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی رابطهای منطقی بین دو فعالیت که در آن پایان یافتن فعالیت پسین مشروط به آغاز شدن فعالیت پیشین است
فعالیتلغتنامه دهخدافعالیت . [ ف َع ْ عا لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کوشش . (فرهنگ فارسی معین ).- فعالیت به خرج دادن ؛ کوشیدن . کوشش کردن . (ازفرهنگ فارسی معین ).- فعالیت داشتن ؛ کوشش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- فعا
فعالیتلغتنامه دهخدافعالیت . [ ف َع ْ عا لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کوشش . (فرهنگ فارسی معین ).- فعالیت به خرج دادن ؛ کوشیدن . کوشش کردن . (ازفرهنگ فارسی معین ).- فعالیت داشتن ؛ کوشش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- فعا
دیرش فعالیتactivity durationواژههای مصوب فرهنگستانطول مدت تقویمی یک فعالیت از آغاز تا پایان متـ . مدت فعالیت
برآورد دیرش فعالیتactivity duration estimatingواژههای مصوب فرهنگستانبرآورد طول مدت تقویمی هر فعالیت از آغاز تا پایان متـ . برآورد مدت فعالیت