فغرةلغتنامه دهخدافغرة. [ ف َ رَ ] (ع اِ) اول وقت طلوع ثریا. (منتهی الارب ). و آن در زمستان است . (از اقرب الموارد).
فغرلغتنامه دهخدافغر. [ ف ُ غ َ ] (ع اِ) ج ِ فُغْرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فُغْرَة شود.
دهانهلغتنامه دهخدادهانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دهنه . هر چیز منسوب و مربوط به دهان . (یادداشت مؤلف ). هر چیز شبیه به دهان . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || فرورفتگی تیر که به زه پیوندد. دهان سوفار : نشود
مفغرةلغتنامه دهخدامفغرة. [ م َ غ َ رَ ] (ع اِ) زمین فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گو کوه خردتر از کهف . (منتهی الارب ). گوی در کوه که خردتر از کهف باشد. (ناظم الاطباء). شکافی در کوه که کوچکتر از کهف باشد. (از اقرب الموارد).