لغتنامه دهخدا
فقیه . [ ف َ ] (ع ص ) دانا. (منتهی الارب ). دانشمند. (غیاث ) (از اقرب الموارد). || دریابنده . رجوع به فَقِه شود. || فحل فقیه ؛ گشن ماهر و زیرک در گشنی کردن . (منتهی الارب ). || دانای علم دین . ج ، فقهاء. (منتهی الارب ) (غیاث ). عالم علم فقه . (از اقرب الموارد) <span class="hl