فلوحلغتنامه دهخدافلوح . [ ف ُ ] (ع اِ) شکافها. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). ج ِ فَلْح . رجوع به فَلْح شود.
فلوةلغتنامه دهخدافلوة. [ ف َ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) مؤنث فَلُوّ است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فَلُوّ شود.
فلوةلغتنامه دهخدافلوة. [ ف ِل ْ وَ ] (ع اِ) مؤنث فِلْو.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فِلْو شود.
فلوعلغتنامه دهخدافلوع . [ ف َ ] (ع ص ) سیف فلوع ؛ شمشیر بران . (منتهی الارب ). ج ، فُلُع. (اقرب الموارد از قاموس ).
فلیوهلغتنامه دهخدافلیوه . [ ف َ لی وَ / وِ ] (ص ) فلیو. بیفایده . بیهوده و بی نفع. (برهان ). رجوع به فلیو شود.
همذانلغتنامه دهخداهمذان . [ هََ م َ ] (اِخ ) همدان .شهری است که همذان بن فلوح بن سام بن نوح آن را بنا کرد. (منتهی الارب ). رجوع به همدان (مدخل ِ نخست ) شود.
کاجغریلغتنامه دهخداکاجغری . [ غ َ ] (اِخ ) ابوالفضل ادریس بن فلوح الحاج ، وی از محمدبن عبداﷲبن حسین روایت کند والمعی ازو روایت دارد. (انساب سمعانی ورق 470 ب ).