فهرستشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد هرستشده، لیستشده، مندرجدرفهرست، ثبتشده، پذیرفته شده [بورس]، موجودی برداری شده ثبتنام شده، نامنویسی شده
گونة فهرستشدهlisted speciesواژههای مصوب فرهنگستانگونهای گیاهی یا جانوری که یک بنگاه بهطور رسمی آن را درخطر یا درتهدید معرفی کرده است و بنابراین، نیاز به حمایت بیشتر دارد
فهرست بسامدهای حفاظتشدهguarded frequencies listواژههای مصوب فرهنگستانفهرست حاوی بسامدهای مورد استفادۀ سامانههای دشمن که نیروهای خودی از آنها بهرهبرداری اطلاعاتی میکنند
catalogدیکشنری انگلیسی به فارسیکاتالوگ، فهرست، کتاب فهرست، فهرست نامه، فهرست مدون، فهرست کردن، فهرست به فهرست بردن
catalogueدیکشنری انگلیسی به فارسیکاتالوگ، فهرست، کتاب فهرست، فهرست نامه، فهرست مدون، فهرست کردن، فهرست به فهرست بردن
catalogsدیکشنری انگلیسی به فارسیکاتالوگ ها، کاتالوگ، فهرست، کتاب فهرست، فهرست نامه، فهرست مدون، فهرست کردن، فهرست به فهرست بردن
گونة فهرستشدهlisted speciesواژههای مصوب فرهنگستانگونهای گیاهی یا جانوری که یک بنگاه بهطور رسمی آن را درخطر یا درتهدید معرفی کرده است و بنابراین، نیاز به حمایت بیشتر دارد