فوتونفرهنگ فارسی معین(فُ تُ) [ انگ . ] (اِ.) کوانتوم انرژی تابش الکترومغناطیسی که ذره ای بدون جرم و سکون بار الکتریکی است . (فره ).
فوتونphotonواژههای مصوب فرهنگستانکوانتوم انرژی تابش الکترومغناطیسی که ذرهای بدون جرم سکون و بار الکتریکی است
تکثیرکن فوتونیphotomultiplierواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که در آن از آشکارساز فوتون برای آشکارسازی تابش الکترومغناطیسی، همراه با تکثیرکنندۀ الکترون برای تقویت جریان استفاده میشود
فوتونیکphotonicsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از علم که به گسیل و عبور و تقویت و ثبت نور بهوسیلۀ ابزار نوری میپردازد
تکثیرکن فوتونیphotomultiplierواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که در آن از آشکارساز فوتون برای آشکارسازی تابش الکترومغناطیسی، همراه با تکثیرکنندۀ الکترون برای تقویت جریان استفاده میشود
فروپاشی فوتونیphotodisintegrationواژههای مصوب فرهنگستانتجزیۀ هسته براثر جذب پرتوِ گاما متـ . اثر چادویک ـ گلدهابر Chadwick-Goldhaber effect
فوتونیکphotonicsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از علم که به گسیل و عبور و تقویت و ثبت نور بهوسیلۀ ابزار نوری میپردازد