فَرَس اعظمPegasus, Peg, Winged Horseواژههای مصوب فرهنگستانهفتمین صورت فلکی بزرگ در نیمکرۀ شمالی آسمان که به شکل اسبی بالدار تصور میشود
فرشلغتنامه دهخدافرش . [ ف َ ] (ع اِ) بساط افکنده . (منتهی الارب ). گستردنی . زیرانداز. قالی . (یادداشت به خط مؤلف ). مفروش از اسباب خانه . (اقرب الموارد) : از تو خالی نگارخانه ٔ جم فرش دیبا کشیده بر بجکم . رودکی .از وی بساطها و ف
فریزلغتنامه دهخدافریز. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فریزلغتنامه دهخدافریز. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند که دارای 491 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، پنبه و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
امراهالمسلسلهAndromeda, Andواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی در آسمان شمالی (northern sky) بین فَرَس اعظم و برساوش متـ . مسلسله
جنب الفرسلغتنامه دهخداجنب الفرس . [ ] (اِخ ) یکی از کواکب مربع فرس اعظم که آنرا جناح الفرس نیز خوانند. (یادداشت بخط مؤلف ) .