فَـفرهنگ واژگان قرآنپس (اين حرف ماقبل خود را به مابعد خود مرتبط مي کند ) - سوگند به (در عباراتی نظیر"فَـﭑلْحَامِلَاتِ وِقْراً ")
اعتبار و درستیسنجیverification & validation, V&Vواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دو مرحله اعتبارسنجی و درستیسنجی نرمافزار
شیو pH تثبیتشدهimmobilized pH gradient, IPGواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تمرکز همبار که در آن pH نواحی ژل از قبل تثبیت شده است
بردهسازی و تندهیbondage and discipline, B&Dواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فعالیت جنسی که در آن بستن و کشیدن قسمتهای مختلف بدن شریک جنسی و آزار روانی و جسمی او رخ میدهد
فلفلةلغتنامه دهخدافلفلة. [ ف ُ ف ُ ل َ / ف ِ ف ِ ل َ ](ع اِ) واحد فلفل . (اقرب الموارد). یک دانه فلفل .