خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قائم انداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قائم انداز
/qā'em[']andāz/
معنی
۱. شطرنجباز ماهر و بینظیر: ◻︎ ملک را قائم الهی بود / قائمانداز پادشاهی بود (نظامی۴: ۵۴۰).
۲. نردباز ماهر و بینظیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قائم انداز
لغتنامه دهخدا
قائم انداز. [ ءِ اَ ] (نف مرکب ) شطرنج بازکامل و بی نظیر را گویند. (برهان قاطع) : ملک را قائم الهی بودقائم انداز پادشاهی بود.نظامی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
قائم انداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qā'em[']andāz ۱. شطرنجباز ماهر و بینظیر: ◻︎ ملک را قائم الهی بود / قائمانداز پادشاهی بود (نظامی۴: ۵۴۰).۲. نردباز ماهر و بینظیر.
-
واژههای مشابه
-
قَائِمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
ايستاده -برپا -پا بر جا- ثابت قدم-قیام کننده (کلمه قيام بر وزن فيعال می باشدو قيام بر هر چيز به معناي درست کردن و حفظ و تدبير و تربيت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون قيام به معناي ايستادن است ، و عادتا بين ايستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه هست ودر فارس...
-
قائم مقام
مهندسی صنایع
successor
-
موج ضربه اي قائم
مهندسی شیمی
Normal shock wave
-
خط قائم
لغتنامه دهخدا
خط قائم . [ خ َطْ طِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی است که پس از تقاطع با صفحه یا خطی زاویه ٔ قائمه میسازد.
-
حجت قائم
لغتنامه دهخدا
حجت قائم . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ءِ ] (اِخ ) حجةالقائم . لقب امام دوازدهم شیعه . حجت عصر. مهدی موعود.
-
حجة قائم
لغتنامه دهخدا
حجة قائم . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ءِ ] (اِخ ) رجوع به حجت قائم شود.
-
deflection of the vertical,deviation of the vertical
انحراف قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] زاویۀ میان قائم و عمود بر بیضوی مرجع در هر نقطه از سطح زمین
-
orthometric elevation, orthometric height, normal height
ارتفاع قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] فاصلۀ هندسی بین زمینوار و نقطهای در امتداد خط شاقولی که از آن نقطه میگذرد
-
پایداری قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← پایداری ایستایی
-
vertical photograph
عکس قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] عکسی که در هنگام تهیۀ آن، محور دوربین بیش از 3 تا 5 درجه از امتداد قائم انحراف نداشته باشد
-
orthogonal trajectory
مسیر قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] خمی که همۀ خمهای یک دستگاه مفروض را به زاویۀ قائمه قطع میکند
-
vertical asymptote
مجانب قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجانبی که در دستگاه مختصات قائم موازی با محور عرضهاست