قاصفلغتنامه دهخداقاصف . [ ص ِ ] (ع ص ) رعد قاصف ؛ تندر سخت غرنده . || ریح قاصف ؛ باد سخت شکننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، قواصف . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). قاصفین . در حدیث آمده است : انا والنبیون قراط القاصفین ؛ ای مزدحمون کان بعضهم یقصف بعضاً بفراط الازدحام بداراً الی الجنة؛
پیکاسولغتنامه دهخداپیکاسو. [ س ُ ] (اِخ ) نقاش معروف معاصراسپانیایی مقیم فرانسه . مولد مالاگای اسپانیا بسال 1881 م . یکی از ارکان مکتب کوبیسم . وی بسال 1937 در صف جمهوریخواهان علیه فاشیست ها و فرانکو مبارزه کرد وسرانجام بفرانسه
پیکاشولغتنامه دهخداپیکاشو. [ ش ُ ] (اِخ ) یکی از قلل معروف سلسله ٔجبال سیرانواده واقع در خطه ٔ اندلس (اسپانیا) دارای 3470 گز بلندی . (قاموس الاعلام ترکی ).
کاپسیولغتنامه دهخداکاپسیو. [ ی ُ ] (اِخ ) حاکم نشین کانتن «ژیروند» بخش «لانگن ». واقع در ساحل «گانیر»، شعبه ٔ جنوبی «گارُن ». جمعیت آن 1638 تن است . دارای راه آهن ، رزین ، عطر و تربانتین .
کاسولغتنامه دهخداکاسو. (اِ) پارچه ای که بر سر دسته چوبی بند کرده و آن را تر نموده نانواها تنور نانوائی را بدان تر میکنند. (ناظم الاطباء).
کاسفلغتنامه دهخداکاسف . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوه پایه ٔ بخش بردسکن شهرستان کاشمر، واقع در 25هزارگزی شمال باختری بردسکن . و 15هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی بردسکن . کوهستانی و گرمسیر و دارای 841</spa
باد سختلغتنامه دهخداباد سخت . [ دِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادشدید. باد تند. باد پرطوفان . ریح عاصف . (منتهی الارب ) (دهار). ریح صَرْصَر. (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان القرآن ): ریح زَعْزَع ؛ باد سخت جنباننده . (منتهی الارب ) (دهار). ریح زعازع . ریح زعزعان . طَیْسَل . خَجوج .خجوجی . زِهْلِ
غرندهلغتنامه دهخداغرنده . [ غ ُرْ رَ دَ / دِ ] (نف ) شیر و گرگ خشم آلود که از غایت خشم فریاد کند و بر خود پیچد. و بر دیگر سباع نیز اطلاق کرده اند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از صحاح الفرس ). خشم آلود. (اوبهی ) : روبهی کاندر جوار درگهت
متقاصفلغتنامه دهخدامتقاصف . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) مجتمع شده و فراهم شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقاصف شود. || قطعات کشتی به هم زده شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
تقاصفلغتنامه دهخداتقاصف . [ ت َ ص ُ ] (ع مص ) فراهم آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اجتماع و تزاحم قوم : ترکتهم یتقاصفون علی رجل یزعم انه َ نبی . (از اقرب الموارد).