قالبک زدهلغتنامه دهخداقالبک زده . [ ل َ / ل ِ ب َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پارچه ٔ نقاشی شده و قلمکار : بغیر جامه ٔ والای قالبک زده نیست نگار لاله رخ مشک خال سیم عذار.نظام قار
قالبک زنلغتنامه دهخداقالبک زن . [ ل َ / ل ِ ب َ زَ ] (نف مرکب ) چیت ساز. قلمکارساز. کسی که پارچه ها را نقش قلمکاری زند : قالبک زن چون رخ والا منقش می کندبهر شلوار زرافشان خاطرم خوش می کند. نظام قاری (دیوان ص <