قلم 1Caelum, Cae, Chiselواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی کوچک و کمنوری در آسمان جنوبی (southern sky) بین دو صورت فلکی نهر و کبوتر
کالملغتنامه دهخداکالم . [ ل ُ / ل َ ] (ص ) زنی را گویند که شوهرش مرده یا طلاق گرفته باشد. (برهان ) (از آنندراج ). عوان . ثیب . بیوه : پای تو از میانه رفت و زنت ماند کالم که نیز نکند شوی . منجیک (از فرهنگ ا
قالموقلغتنامه دهخداقالموق . (اِخ ) نام فرقه ای است از قوم عیسائیان که به رومن کیتهولک معروف اند. از سفرنامه ٔ شاه ایران . (آنندراج ).
عزیز گشتنلغتنامه دهخداعزیز گشتن . [ ع َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) عزیز شدن . ارجمند شدن : گر سوی من آئی عزیز گردی پیوسته بود با تو قیل و قالم .ناصرخسرو.به چل سال باید که گردد عزیز. سعدی .مناعة؛ عزیز گشتن . (منته
قالموقلغتنامه دهخداقالموق . (اِخ ) نام فرقه ای است از قوم عیسائیان که به رومن کیتهولک معروف اند. از سفرنامه ٔ شاه ایران . (آنندراج ).
مقالملغتنامه دهخدامقالم . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) مقالم الرمح ؛ تندیهای نیزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گرههای نیزه . (از اقرب الموارد). ج ِ مَقلَم . (ناظم الاطباء).