قانقاریافرهنگ فارسی عمیدمرگ قسمتی از عضو بدن به سبب نرسیدن خون، ضربه، عفونت، یا سرمازدگی که بر اثر آن عضو چروکیده و سیاه شود.
قانقاریافرهنگ فارسی معین(نْ) (اِ.) = غانغاریا: فساد و عفونت ، فساد و عفونتی که در قسمتی از عضله یا استخوان پیدا شود و آن را سیاه و فاسد کند.
غنغرينادیکشنری عربی به فارسیقانقاريا , فساد عضو بر اثر نرسيدن خون , فاسد شدن , قانقاريا بوجود امدن , تباه کردن
gangrenesدیکشنری انگلیسی به فارسیgangrenes، قانقاریا، خوره، ولگرد، فساد عضو بر اثر نرسیدنخون، فاسد شدن، قانقاریا بوجود امدن، تباه کردن
gangreneدیکشنری انگلیسی به فارسیگانگرن، قانقاریا، خوره، ولگرد، فساد عضو بر اثر نرسیدنخون، فاسد شدن، قانقاریا بوجود امدن، تباه کردن
قانقاریافرهنگ فارسی عمیدمرگ قسمتی از عضو بدن به سبب نرسیدن خون، ضربه، عفونت، یا سرمازدگی که بر اثر آن عضو چروکیده و سیاه شود.
قانقاریافرهنگ فارسی معین(نْ) (اِ.) = غانغاریا: فساد و عفونت ، فساد و عفونتی که در قسمتی از عضله یا استخوان پیدا شود و آن را سیاه و فاسد کند.
قانقاریافرهنگ فارسی عمیدمرگ قسمتی از عضو بدن به سبب نرسیدن خون، ضربه، عفونت، یا سرمازدگی که بر اثر آن عضو چروکیده و سیاه شود.
قانقاریافرهنگ فارسی معین(نْ) (اِ.) = غانغاریا: فساد و عفونت ، فساد و عفونتی که در قسمتی از عضله یا استخوان پیدا شود و آن را سیاه و فاسد کند.