قثقثةلغتنامه دهخداقثقثة. [ ق َ ق َ ث َ ] (ع مص ) تمام و کامل پیمودن پیمانه . || جنبانیدن میخ را جهت برکندن . (منتهی الارب ).
کتکتةلغتنامه دهخداکتکتة. [ ک َ ک َ ت َ ] (ع مص ) نرم رفتن یا گام نزدیک نهاده شتافتن . || نرم خندیدن و هو دون القهقهة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن شوات : کتکت الحباری . (ناظم الاطباء).
کثکثةلغتنامه دهخداکثکثة. [ ک َ ک َ ث َ ] (ع مص ) بسیار و انبوه و کوتاه و پیچان ریش گردیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). اکثاث . (منتهی الارب ). رجوع به اکثاث شود.
قطقطةلغتنامه دهخداقطقطة. [ ق َ ق َطَ ] (ع مص ) باریدن ابر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قطقطت السماء؛ امطرت . (اقرب الموارد). || تنها بانگ کردن سنگخوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قطقطت القطاة؛ صوتت وحدها. (اقرب الموارد).