لغتنامه دهخدا
قاذورات . (ع اِ) ج ِ قاذورة. || پلیدیها ونجاستها (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناپاکیها. (ناظم الاطباء) : امیر ناصرالدین بفرمود تا بعضی از قاذورات در آن چشمه انداختند. هرکس که از این قاذورات تناول کردی بر جای بیفتادی و جان بدادی . (ترجمه ٔتاریخ یمینی ). ا