قذاریفلغتنامه دهخداقذاریف . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قُذروف . (منتهی الارب ). به معنی عیب . (آنندراج ). رجوع به قذروف شود.
قدرفلغتنامه دهخداقدرف . [ ق َ رَ ] (اِخ ) نام شهری است و آن شهر را به عربی قطریف گویند و معربش قطرف باشد. (برهان ) (آنندراج ).
قدرفیلغتنامه دهخداقدرفی . [ ق َ رَ ] (ص نسبی ، اِ) نام زری است که در شهر قدرف می زده اند و رایج بوده . (برهان ) (آنندراج ).
قذروفلغتنامه دهخداقذروف . [ ق ُ ] (ع اِ) عیب . ج ، قذاریف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منه قول ابی تمام : زیر زور عن القذاریف نور. (اقرب الموارد).
قذروفلغتنامه دهخداقذروف . [ ق ُ ] (ع اِ) عیب . ج ، قذاریف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منه قول ابی تمام : زیر زور عن القذاریف نور. (اقرب الموارد).