قراءةلغتنامه دهخداقراءة. [ ق َ رَ ءَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قاری ٔ. خوانندگان . قُرّاء . قارئون . رجوع به قاری شود.
قراءةلغتنامه دهخداقراءة. [ ق ِ ءَ ] (ع اِ) مرگامرگی . گویند: ذهبت قراءة البلاد، و مردم حجاز گویند: قِرة البلادبدون همزه بدین معنی که اگر پس از آن کسی بیمار گردداز وبای شهر و مرضهای شهر نیست . (از منتهی الارب ).
کراعلغتنامه دهخداکراع . [ ] (اِخ ) یکی از عالمان لغت بود. ابن خلدون در ذیل دانش لغت می نویسد: و کراع یکی از پیشوایان لغت را کتابی است به نام المنجد. (از ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون ج 2).
کراعلغتنامه دهخداکراع . [ ک َرْ را ] (ع ص ) آنکه دوست دارد فرومایگان را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه شتران خود را آب باران خوراند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه مال خود را از باران سیراب کند. (از اقرب الموارد).
ابن مجاهدلغتنامه دهخداابن مجاهد. [ اِ ن ُ م ُ هَِ ] (اِخ ) احمدبن موسی بن العباس بن مجاهد. از قراء، صاحب فضل و علم و دیانت و معرفت بقراآت و علوم قرآن . ساکن بغداد. مولد او به سال 245 هَ .ق . و وفات در 324. از اوست : کتاب القراآت ا
مقراءةلغتنامه دهخدامقراءة. [ م ُ ق َرْ رَ ءَ ] (ع ص ) زن که انقضای اقراء وی را انتظار کنند. (منتهی الارب ). زنی که انقضای ایام حیض آن را انتظار کشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).