نوده قرباغیلغتنامه دهخدانوده قرباغی . [ ن َدِ هَِ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، در 28 هزارگزی جنوب شرقی کبودرآهنگ بر سر راه کوریجان به شراء در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 425 تن سکنه دارد. آبش
قرباغهلغتنامه دهخداقرباغه . [ ق ُ غ َ / غ ِ ] (ترکی ، اِ) قورباغه . قرباقه . (از آنندراج ). وزغ . ضفدع . غوک . و رجوع به قورباغه شود.
قرباغه ایلغتنامه دهخداقرباغه ای . [ ق ُ غ َ / غ ِ ] (ص نسبی ) (رنگ ...) رنگ گل گل و راه راه به رنگ قرباغه .
قرابغالغتنامه دهخداقرابغا. [ ق َ ب ُ ] (ترکی ، اِ مرکب ) قرابغار.منجنیقی که در جنگ به کار میبرند. (ناظم الاطباء).
یوسفلغتنامه دهخدایوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدجان کوسج قراباغی . متوفا به سال 1054 هَ . ق . در علم معقول از مستعدان روزگار گذشته و در فکر و سخن هم فائق اقران گشته . او راست :خون شد دل من خوب شد این خون شدنی بودآن به که ز بیداد تو شد چون شدنی بود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از