قراردادهلغتنامه دهخداقرارداده . [ ق َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مسلم الثبوت . (آنندراج ). معین کرده . (ناظم الاطباء). || ثابت گشته . مقررشده . برقرارگشته . (ناظم الاطباء). || عهدبسته . پیمان بسته : با خویش اگر قرار قتلم بدهی معشوق قرا
قراردادهای دسترسیaccess protocolsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهروالهایی که به کاربر امکان میدهد از شبکه خدمات بگیرد
قراردادهای دسترسیaccess protocolsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهروالهایی که به کاربر امکان میدهد از شبکه خدمات بگیرد
مشرکیلغتنامه دهخدامشرکی . [ م ُ رِ ] (ع ص ) کافر. (منتهی الارب ). کافر. مشرک . ملحد. بت پرست . و رجوع به مشرک شود. || نعل شراک قرارداده شده . (از اقرب الموارد).
قراردادهای دسترسیaccess protocolsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهروالهایی که به کاربر امکان میدهد از شبکه خدمات بگیرد